حکومت شیخ ابوالخیر حاکم تیموری و نبرد او با سید محمد مشعشع
سپس سید محمد به واسط برگشته، در آن شهر نیز گاهی سخن از مهدی گری رانده و به خویشان و نزدیکان خود وعده می داد که عنقریب ظهور خواهد کرد و سراسر گیتی را خواهد گشود و شهرها و کشورها را بین کسان خود تقسیم خواهد کرد. چون این سخنها دوباره به گوش شیخ احمد رسید، وی را تکفیر نموده و به یکی از امرای واسط نوشت تا سید را بکشد. آن امیر نیز به دستور شیخ احمد او را دستگیر کرده و قصد کشتن وی را نمود. اما سید به قرآن سوگند یاد کرد که من سید سنی صوفیم و از این جهت است که شیعیان با من دشمنی می ورزند و با این سوگند دروغ از مرگ حتمی نجات یافت. از آن پس سید واسط را ترک گفته و عازم یکی از روستاهای آن شهر بنام کسید گردید. تا اینکه در سال 840 ه.ق بار دیگر دعوی مهدی گری را از سر گرفت. دامنه این حرکت به سراسر خوزستان کشیده شد. از جمله سید محمد در پیرامون هویزه دست به کشتارها و تاراجهای بسیار زد، و در این میان شیخ جلال، حاکم هویزه، سپاهی که به مقابله او بشتابد در اختیار نداشت، بناچار چگونگی واقعه را به پدر خود، شیخ ابو الخیر حاکم شوشتر، نگاشت شیخ نیز لشکری فراهم آورد و آهنگ هویزه کرد. یک ماه دو سپاه در برابر یکدیگر قرار گرفته، ولی دست به جنگ نگشودند. زیرا سید محمد از انبوه سپاه دشمن اندیشه داشت و در پی تدبیری بود که خود را از این مهلکه نجات دهد. در این میان وقایعی رخ داد، که جریان امر به نفع سید محمد انجامید. و آن چنین بود که حاکم شوشتر چند تن از بزرگان هویزه را به قتل رساند و بدینوسیله مردم آنجا را از خود رنجانید. سید محمد این حادثه را مغتنم شمرده و در نهان با مردم هویزه سازش نمود و برای پیروزی نهایی خود تدبیری دیگر اندیشید، و آن اینکه چون سپاهیان وی بسیار اندک بودند، بناچار زنان را دستور داد که جامه مردان پوشیده و عمامه بر سر گذارده، ودر پشت سر مردان بایستند. چون جنگ آغاز گردید، شیخ ابو الخیر، حاکم شوشتر، و لشکریانش شکست خورده، به طوریکه گروهی نابود و گروهی پراکنده شدند،‌مشعشعیان از دنبال ایشان تاخته، هر که را یافتند کارش را ساختند. چون این خبر به بغداد به میرزا اسپند (برادر جهان شاه قراقوینلوی مشهور) رسید، او با سپاهی به قصد جنگ آهنگ هویزه کرد. ولی سید محمد غنایم بسیاری که از شیخ ابو الخیر به دست آورده بود، به عنوان هدیه نزد میرزا فرستاد و میرزا فریب او را خورده و از تقصیر او در گذشت. از آن پس سید با شکست دادن دشمنان خود، با فراغت خاطر به فتنه کاریهای خویش ادامه می داد و آنچنان در کار خود پیشرفت کرد، که بر خوزستان تسلط یافته و حاکم بلامنازع آنجا گردید، و همواره از اوضاع آشفته ایران آن زمان سود می جست. سید محمد تا سال 870 ه. ق در قید حیات بود، و در این مدت یک لحظه از فتنه کاریهای خود دست بردار نبود،‌ و پس از مرگش نیز فرزندان وی کماکان قدرت را در دست داشتند،‌تا اینکه با قدرت یابی شاه اسماعیل اول صفوی، بساط این خاندان موقتاً برچیده شد. لیکن دیری نگذشت که مجددا افرادی از آن خاندان، از طریق سلسله صفوی به قدرت رسیدند و مرحله دوم تاریخ مشعشعیان آغاز و حکومت آنان بر بخش غربی خوزستان گسترده شد و حدود دویست و شصت سال (تا زمان نادر شاه و کریم خان زند) ادامه یافت. پس از کشتار مشعشعیان به دست شاه اسماعیل، در سال 914 ه.ق معلوم نیست که سید فلاح، نبیره سید محمد مشعشع، چگونه از این مهلکه رهایی یافت، بطوریکه پس از رفتن شاه اسماعیل به فارس، حکومت هویزه را به دست گرفت. ولی وی از آن پس از سرنوشت خاندان خود عبرت گرفته و هدایایی در خور توجه نزد شاه اسماعیل فرستاد و تقاضا نمود که شاه، حکومت ولایت هویزه را به او واگذار نماید. شاه نیز خواهش وی را پذیرفت و علاوه بر هویزه، بخش غربی خوزستان را نیز که بیشتر عرب نشین بود، به او واگذاشت و چنانکه ذکر شد حکومت مشعشعیان از این پس دویست و شصت سال دیگر در میان این خاندن باقی ماند. و اما در این خصوص، منتقدین ایرادی که به شاه اسماعیل وارد کرده اند، این است که، این بخشش را یکی از خطاهای شاه اسماعیل شمرده اند، زیرا زمانی که مشعشعیان را برانداخته بود نمی بایستی دوباره مجال حکمرانی به آنها بدهد.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







پیچک